خاطره ای از امیر
من تو بچگی با یه دختر هم کلاس بودم از همون بچگی خیلی ازش خوشم میومد اما روم نمی شد بهش بگم تا اینکه یه روز خودش اومد گفت میای باهم باشیم منم گفتم باشه اما یه روز بعد نظرم عوض شد گفتم تو باید دست نخورده باقی بمونی چون واقا حیف بود الان 15 سال از اون ماجرا میگزره و من هنوزم عاشقشم
نظرات شما عزیزان:
تا الان که با هم هستیم امیدوارم باشیم بهترین روم همون روز بود روبه سمت خونه بایک دوست دیوونه شبیه خودم فقط اسم و خانوادمون فرق داشت