خاطره ای از امیر

خاطره ای از امیر

من تو بچگی با یه دختر هم کلاس بودم از همون بچگی خیلی ازش خوشم میومد اما روم نمی شد بهش بگم تا اینکه یه روز خودش اومد گفت میای باهم باشیم منم گفتم باشه اما یه روز بعد نظرم عوض شد گفتم تو باید دست نخورده باقی بمونی چون واقا حیف بود الان 15 سال از اون ماجرا میگزره و من هنوزم عاشقشم



نظرات شما عزیزان:

sepyide
ساعت15:10---15 شهريور 1393
خاطره ی خوشهمن روزی که اول راهنمایی رفتم تویه ی مدرسه و عاشق شدم و 4 ساله که عاشقم....

ava
ساعت11:51---10 شهريور 1393
eyvalllllllllllllla

Mahdi
ساعت12:40---5 شهريور 1393
بهترین خاطره ی من وزی بود که تو مدرسه یک دوستی به نام حسین پیدا کردم تا حالا هم باهام مونده از کلاس 4 تا اینجا هرچی قهر کردیم یا دوست بودیم بازم پای هم موندیم تو بدی تو خوبی همه با هم بودیم روز ار همون روز اول تو چشاش معلوم بود که تا اخرش با من میمونه
تا الان که با هم هستیم امیدوارم باشیم بهترین روم همون روز بود روبه سمت خونه بایک دوست دیوونه شبیه خودم فقط اسم و خانوادمون فرق داشت


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+ نوشته شده در سه شنبه 4 شهريور 1398برچسب:, ساعت 22:48 توسط پسر مهربان |